چرا مدیران نهاد وکالت نباید نقش اینفلوئنسرها را بازی کنند؟

🖋چرا مدیران نهاد وکالت نباید نقش اینفلوئنسرها را بازی کنند؟
🔷 ️واژه (influencer) در لغت به معنی«تاثیرگذار»است و به فردی که در شبکه های اجتماعی تاثیرگذار باشد، اینفلوئنسر گفته می شود. هدف اینفلوئنسرها که در حقیقت سلبریتی های شبکه های اجتماعی هستند، ترند شدن برای رشد محبوبیت است.
اینفلوئنسرها ابتدا با یوتیوبر (YouTuber) که همان افراد تأثیرگذار یوتیوب هستند، شناخته می شدند و با افزایش ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی در دیگر شبکهها مثل فیسبوک و توییتر هم ظاهر شدند.
اما چه کسانی کاراکتر اینفلوئنسری دارند؟ گرچه پلتفرم ها و شبکه های اجتماعی مانند توییتر کارکردی چند منظوره دارند، اما نقش آنها عمدتاً اطلاع رسانی و تبلیغاتی است و به دیده شدن و رشد فالوور کمک می کنند و به همین دلیل نیز محدودیت کاراکتر دارند. اینفلوئنسرها نیز عمدتاً در حوزه بازار فعالیت دارند( اینفلوئنسر مارکتینگ) و تمرکز اصلی آنها بر ایجاد تأثیر و نفوذ بر رفتار و تصمیمات مخاطبان است.
🔷 ️برای اینفلوئنسر شدن اول باید شخصیت و کارکرد خود را بشناسید. در چند سال اخیر برخی مدیران نهاد وکالت در نقش اینفلوئنسرها یا بلاگرها ( با درک تفاوت اندک این دو ) ظاهر شدهاند، بدون آنکه ارزیابی نمایند آیا اساساً مدیر چنین نهادی از لحاظ شخصیتی، کارکردی و استراتژی میتوانند در نقش اینفلوئنسر ظاهر شود ؟
به جهات و دلایل ذیل، مدیران نهاد وکالت نباید در انجام وظایف قانونی و صنفی خود در شبکههای اجتماعی نقش اینفلوئنسرها و یا بلاگرها را ایفا کند:
۱- مسئولیت پذیری صنفی بجای تمرکز بر محبوبیت
مدیران کانون های وکلا باید به مسئولیتهای قانونی، اجتماعی و اخلاقی خود عمل کنند و به جای تمرکز بر محبوبیت، به مدیریت مؤثر، تدوین استراتژیهای لازم و حل مسائل کلان فراروی صنف بپردازند. به ویژه در زمان کنونی که نهاد وکالت بحرانیترین وضعیت خود را از حیث هجمه های بیرونی و چالشهای داخلی تجربه میکند.
وانگهی،مدیریت کانون های وکلا مستلزم ایفای نقش در قالب نمایندگی است نه برندینگ شخصی و مدیران باید به طور کلی از هر رفتاری که رویکرد اخیر را ترویج میدهد، اجتناب کنند؛ زیرا با شخصیت حرفه ای آنان از حیث ایفای وظیفه نمایندگی در تضاد است.
مدیریت کانونهای وکلا قانوناً جمعی بوده و محصول خرد هیئتی واحد است. طرح ایدهها یا خواستههای شخصی در قالب اینفلوئنسری گرچه ممکن است از جهاتی قابل دفاع یا طرح باشد، لزوماً مورد تایید خرد جمعی نیست.
وکلایی که به عنوان بزرگان صنف نام آنها در تارک کانونهای وکلا می درخشد، با پای بندی به موازین اخلاق حرفهای، حفظ ساختارها و تلاش برای حفظ شان نهاد وکالت به این مهم نائل شدهاند و به همین جهت، این محبوبیت، ماندگار خواهد ماند. برای محبوبیت در نهاد وکالت باید هزینه داد نه اینکه هزینه- فایده کرد. حساب گری( هزینه- فایده)، کارکرد اصلی اینفلوئنسرها است که اگر هزینه ای می دهند، نفعی را انتظار دارند.
۲- ️مغایرت با ساختارهای تعریف شده در کانون های وکلا
کانون های وکلا به مدیرانی برنامه محور و پاسخگو و نه خود معرِف نیاز دارد. طرح ایده های جمعی باید مطابق آیین کار جلسات هیئت مدیره و اطلاع رسانی از مجاری رسمی از جمله تارنما یا روابط عمومی کانون ها صورت گیرد. برخی مدیران، روابط عمومی کانونها را از اثربخشی در قالب ارائه تصویر سازمانی خارج کرده و به ابزاری برای برندسازی شخصی تبدیل کرده اند. زمانی که تبلیغات جای روابط عمومی را پُر کند، رابطه میان کانون وکلا با وکلای عضو و نهادهای بیرونی قطع میشود و سرمایه اجتماعی از بین می رود.
اینفلوئنسری مدیران وکالت در انعکاس مطالب شخصی سازی- بدون رعایت ساختار پیش گفته- دو اثر دارد: اگر آنچه مطالبه شده به نتیجه برسد، عملکرد او بوده و دیگر مدیران نقشی در آن نداشته اند و اگر به نتیجه نرسد، دیگر اعضا، کارشکنی کرده اند ! این رویکرد علاوه بر لطمه به ساختارهای شکل گرفته سنتی در نهاد وکالت، موجب ایجاد انشقاق در بدنه صنف و دو یا چند دستگی وکلای تابع هر کانون خواهد شد و به انسجام داخلی که شرط پایداری این نهاد کهن مدنی است، آسیب جبران ناپذیر وارد میکند.
۳- ️تاثیرپذیری از اغیار و تاثیرگذاری بر نو ورودان به حرفه وکالت
اگر مدیران کانونها به فعالیتهای اینفلوئنسرها بپردازند، ممکن است از افکار و انتظارات اشخاصی که مصالح یا رسالت نهاد وکالت را نمیشناسند و یا در تضاد با آن، جریان فکری راه انداختهاند، متاثر شوند. نقش اینفلوئنسری همچنین میتواند بر افکار نو ورودان به حرفه وکالت که مدت ها به شناخت ساختارها، انتظامات حرفه ای و رسالت این نهاد مدنی نیاز دارند، تاثیر بگذارد و به جای بالفعل شدن یک سرمایه معنوی کارآمد، رهیافت تقابلی از سوی آنها شکل گیرد. این موضوع با اجرایی شدن قانون تسهیل مجوزهای کسب و کار و ورود سالیانه هزاران کارآموز به کانونهای وکلا، نیازمند توجه بیش از پیش مدیران نهاد وکالت به عملکرد خود است. مدیران وکالت با عملکرد خود نشان میدهند که چگونه این نیرو را به فرصتی برای بالندگی بیشتر تبدیل کنند یا با رویکرد ابزارگرایی، بحران خلق کنند. اگر مدیران کانونهای وکلا به وظایف حرفهای و اخلاقی خود متعهد بمانند و نگاه ابزاری به نو ورودان به صنف نداشته باشند، پذیرش جمعیتِ ولو نامتناسب با ظرفیت کانونهای وکلا به یک فرصت برای تقویت نیروی انسانی و تکامل این نهاد دیرپا منجر خواهد شد. تجربه چند سال اخیر پس از لازم الاجرا شدن قانون تسهیل مجوزهای کسب و کار، خلاف این رویکرد عقلانیت محور را نشان میدهد که عمدتاً ناشی از نقش اینفلوئنسری برخی مدیران نهاد وکالت است. ایفای این نقش نه تنها به هویت و کارکرد نهاد پر قدمت وکالت آسیب وارد کرده که در آینده اثرات سوء آن را بیشتر خواهیم دید، بلکه نو ورودان حرفه وکالت را با داخل کردن بی موقع و غیرضروری به مباحث کلان صنفی دچار سردرگمی و بعضاً موضع گیری های سطحی نموده است. اوقاتی که کارآموز باید به شناخت رسالت کانون های وکلا، ساختارهای تعریف شده آن و آموزش اصول و اخلاق حرفه ای وکالت اختصاص دهد، صَرف رصد چالش های گوناگون می کند که حداقل در دوره کارآموزی باید از آن برکنار باشد.
۴- ️جهت دهی به افکار با تمسک به مدیریت شفاف
اینفلوئنسرها با استفاده از محتوای خود و به دلیل تأثیرگذاری بر مخاطبان، میتوانند افکار و دیدگاههای آنها را تحت تأثیر قرار داده و به آن جهت دهند. مدیران نهاد وکالت اگر نقش اینفلوئنسرها را بازی کنند ممکن است با ارائه مطالب گزینشی و خط دار، به تدریج افراد یا گروهی که آگاهی کاملی از موضوعات ندارند و به ابزار حقیقت سنج مجهز نیستند را با خود همراه کنند و در نهایت به عنوان( مطالبه گر یا منتقد )معرفی کنند.
این رویکرد با بزرگنمایی، فرافکنی و عدم صداقت در گفتار و عمل، افکار وکلا را به سمت دلخواه جهت می دهد و اینگونه جریان سازی در حوزه وکالت که به منظور همراه کردن مخاطب یا مخاطبین هدف صورت می گیرد، جنبه سازندگی نخواهد داشت. شفافیت سازمانی سه بخش دارد؛ آشکارسازی اطلاعات، وضوح اطلاعات و صحت اطلاعات. قطع نظر از آنکه شفافیت سازمانی به معنی افشای همه اطلاعات نیست، در کانونهای وکلا اجرای بخش های یاد شده، مستلزم ایجاد ساز و کار یا بستر لازم است. اینفلوئنسری با هدف روشنگری نه تنها به شفافیت منجر نمیشود، بلکه به افزایش دامنه ابهامات و ایجاد تنش و انشقاق در بدنه صنف میانجامد.
برآمد :
آنچه گفته شد به معنای گریز از محاسن شبکه های اجتماعی که با نقش خود میتوانند در تبادل به موقع اطلاعات و ارائه دیدگاه ها راه گشای مسائل مدیریتی کانون های وکلا باشند، نیست. موضوع محل ایراد و تامل، نسنجیدگی و ناهمخوانی فعالیت در شبکه اجتماعی با وصف نمایندگی مدیران و ساختار کانونهای وکلا است. مدیریت در کانونهای وکلا به عنوان یکی از پر قدمتترین نهادهای مدنی عهدهدار ارائه خدمات عمومی به مردم، نیازمند حرکت در چارچوب خاص خود است که بخشی از آن در قانون تعریف شده و بخشی نیز در رویه و سنت دیرین کانونهای وکلا شکل گرفته است. تمرکز بر انجام وظایف قانونی، مسئولیت پذیری صنفی، ایفای نقش در قالب نمایندگی، پای بندی به موازین اخلاق حرفهای، حفظ ساختارها، تلاش برای حفظ شان نهاد وکالت، داشتن چارچوب و عقلانیت محوری مبتنی بر خرد جمعی از مهمترین شاخصههای مدیریت در کانونهای وکلاست. اینفلوئنسری اگر در تضاد کامل با این مؤلفهها نباشد، همسو و هماهنگ با آنها نیست و لذا مدیران کانونهای وکلا لزوماً باید از فعالیت به نحو خودمحوری و خود تبلیغی که شاخصه اصلی اینفلوئنسرها است، اجتناب نمایند.